خلاصه داستان : "ربکا" به دختر تازه وارد مدرسه به نام "ارنسا" مشکوک می شود. آیا "ربکا" به رابطه او با "لوسی" حسودی می کند یا دختر تازه وارد واقعا راز سیاهی دارد...

خلاصه داستان : داستان در مورد دختر نوجوانی است که بتازگی به بلوغ رسیده و در شهری کوچک به همراه پدر و مادرش زندگی می کند...

خلاصه داستان : یک گروه از محققین به سرپرستی دکتر فرانک والتن (مارک داپلس) و نامزدش زوئی (اولیویا وایلد) در حال تحقیق بر روی پروژه ای به نام "لازاروس" هستند که درباره زنده کردن موجودات پس از مرگشان است. این آزمایش اولین بار بر روی یک سگ با موفقیت انجام می شود اما روسای دانشگاه تصمیم به تعطیل کردن پروژه می گیرند. با اینحال گروه شبانه تصمیم به تکرار آزمایش می گیرند و...

خلاصه داستان : بازیگر جوانی به نام «جانی» (کانسیدین)، همسرش، «سارا» (مورتن) و دخترانش، «کریستی» (سارا بوگلر) و «آری یل» (اما بوگلر) را مخفیانه از مرز کانادا وارد امریکا می کند و به امید جان دادن به زندگی حرفه ای اش، خانواده را به نیویورک می برد. اما همگی خیلی زود در می یابند که امریکا آن چنان هم سرزمین فرصت های بی حد و حصر نیست...

خلاصه داستان : الکس رایدر، نوجوانی است که با عموی خود ایان رایدر زندگی می‌کند. او مدیر یک بانک است و الکس زندگی با او را پیش از آنکه در طی عملیاتی اسرارآمیز ناپدید شود، خسته‌کننده می‌پنداشت. آلکس متوجه می‌شود که عموی او جاسوس انگلستان در سرویس مخفی MI6 بوده است و...

خلاصه داستان :اسپین-آف سریال «فرزندان آنارشی» که بر روی شخصیت «ایزیکیل ریس» در باشگاه موتورسواری مایان در مرز مکزیک و کالیفرنیا تمرکز می‌کند.

خلاصه داستان :هلن گریس که به تازگی از شوهرش جدا شده، به همراه پسران دوقلویش جرد و سایمون و دختر بزرگش مالوری به خانه ای قدیمی در املاک اسپایدرویک- متعلق به عمه لوسیندا- اثاث کشی می کنند. در شب اول اقامت شان در خانه جدید، مالوری پشت دیواری کاذب یک آسانسور کوچک و یک کلید عجیب پیدا می کند. جرد با استفاده از آسانسور و کلی به اتاقی مخفی راه پیدا می کند که متعلق به صاحب قدیمی خانه آرتور اسپایدرویک است...

خلاصه داستان :این فیلم داستان مردی به‌نام فرانک فگل را به تصویر می‌کشد که بعد از این که همسرش می‌میرد ، اکنون راهی سفری می‌شود تا خاکسترش را در یک دریاچه‌ی دوافتاده در ایرلند پراکنده کند و…

خلاصه داستان :داستان :این فیلم داستان مردی به‌نام فرانک فگل را به تصویر می‌کشد که بعد از این که همسرش می‌میرد ، اکنون راهی سفری می‌شود تا خاکسترش را در یک دریاچه‌ی دوافتاده در ایرلند پراکنده کند و…